تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایل بزرگ قشقاییو آدرس mirzaie.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
بزرگی در احترام داشتن نیست، بلکه در شایستگیِ داشتن احترام است. ((ارسطو))
محمد ابراهیم فرزند سید علیرضا متخلص به مأذون مشهورترین شاعر ایل قشقایی است. از او با نام میرزا مأذون نیز یاد میشود.
در میان شاعران ایل قشقایی که بیشتر آنان گمنام میباشند میرزا مأذون بسیار شناخته شدهاست. مأذون اشعار عارفانه و عاشقانه فراوانی دارد و شهباز شهبازی (نخستین گردآورنده اشعار شعرای قشقایی) او را بزرگترین شاعر قشقایی میداند او به زبان فارسی و همچنین ترکی قشقایی شعر سرودهاست.
او از سخنوران و شعرایی است که در تشویق سایرین نیز بسیار کوشا بودهاست. همانگونه که در کتاب سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی از او یاد شده، وی در دوران کودکی حاج ایازخان قشقایی به مکتب خانهای که او در آن تحصیل میکرده سرکشی نموده و به خط خود برای او سرمشق نوشته است.
اصل و نسب مأذون قشقایی
روستای شیخ هابیل و طایفه ای به همین نام در 40 کیلومتری شمال دهدشت یاسوج میباشد (مرقد مطهر امامزاده یحیی در این روستا و زیارتگاه اهل دل است). اهالی روستای شیخ هابیل در سند دیگری چنین معرفی شده اند: " سادات صحیح النسب از ذریه ی امامزاده حسن مثلث(ملقب به یحیی) ابن امامزاده حسن مثنی ابن امام حسن مجتبی(ع)...معروف به مشایخ هابیل الهاشمی..."
تعدادی از این طایفه درسال 1172 قمری در اثر اختلاف با خان کهگیلویه که گفته می شود بر سر پرداخت مالیات بوده است، به ایل قشقایی پناه می آورند.قشقایی ها مقدم این سادات را که همه با سواد و معلومات مذهبی بودند گرامی داشتند چون دیگر باحضور آنان در ایل ناچار نبودند برای نوشتن نامه ها، قراردادها،عقدنامه ها،غسل و تلقین وتدفین مرده ها و... در روستاها به دنبال ملا بگردند.
سه تن از این مهاجرین سید غلامحسین، سید محسن و برادرزاده جوانشان سید علیرضا بودند که به دستگاه ایلخان قشقایی راه یافتند، در طایفه عمله ساکن شدند و به منشیگری و مکتبداری پرداختند.
چند سال بعد سید علیرضا که مجرد بود از طایفه قادیلی(قادرلو) همسری انتخاب کرد که از وی صاحب سه دختر و پسری به نام سید محمد ابراهیم گردید. سال تولد سید محمد ابراهیم را 1246 هجری قمری (1209 هجری شمسی) ذکر نموده اند.
زندگی
او در سال ۱۲۴۶هجری قمری از مادری از طایفه عمله (تیره قادرلوی بوربور) به دنیا آمده است
مأذون در سال ۱۳۱۳هجری قمری در شهر شیراز درگذشته و در بقعه شاهزاده منصور مدفون است. تخلص شعری میرزا ماذون توسط ضل السلطان قاجار حاکم وقت شیراز به وی داده شد و در لغت به معنای مرخص شده می باشد و از وی خواست با اختیار کامل اشعارش را بسراید و در مورد هرکس و هر موضوعی شعر سرایی کند.از وی فرزند دختری به نام جواهر سلطان که وی نیز دستی در شعر داشت به یادگار ماند و مورد تکریم و احترام قشقاییها بود.تسلط ماذون به سرودن اشعار عارفانه و عاشقانه به وی جایگاهی حافظ گونه در میان ایل قشقایی داد.مقبره ماذون توسط دوستداران و مریدان وی درحال باز سازی ومرمت میباشد که سنگ قبر آن توسط یکی از نوادگانش (سید نورالدین دبیری)تهیه و به کوشش محمد نادری بر مزار زنده یاد انداخته شد
اوج شاعری مأذون در عصر ناصرالدین شاه و حتی مرگ شاعر با حادثه قتل ناصرالدین شاه (1313 ه.ق )مقارن است. این شاعر در بین شاعران قشقایی یگانه فردی است که در شعر و شاعری درخشیده و درحقیقت واسطه العقد شعرای ترک زبان قشقایی است. و مسلم است ظهور چنین شاعری در جامعه بسته ایلی که حتی تلقی آنها از وطن به مسیر کوچ محدود می شده مایه شگفتی است و اندکی بعد از مأذون این ارتباط فرهنگی و شعر و شاعری در ایل تا عصر معاصر قطع می شود .
ظهور شعرای قشقایی عمدتا در دوره بازگشت ادبی ایران صورت گرفته و مسلم است که ارتباط قشقائیان ، قبل از مأذون با برخی از خاندانهای ادب پرور خطه فارس چون خاندان وصال و قاآنی شیرازی در ترقی شعر و ادبیات و فرهنگ ایلی مؤثر بوده است؛ این شاعر بنا به مقتضای زمان همانند دیگر شاعران دوره بازگشت از شعرای طراز اول و فرهیخته قبل از خود اثر پذیرفته است و به گونهای که با مطالعه دیوان وی گاه ترنم موزون فردوسی و نظامی تداعی می گردد و زمانی نیز طنین دلنشین سعدی و حافظ و قاآنی شیرازی .
این شاعر از محضر فضلا و دانشمندان قبیله خود بالاخص پدرش، کسب علم و دانش می نموده و در صرف و نحو عربی و فنون شعر و شاعری به مقام استادی نائل می گردد که آرایه ها و شیوه زبان شعر وی مؤید این مطلب است .زبان وی ترکی قشقایی است و این زبان ازخانواده ترکی آذربایجانی که باید آن را زبان مادری ایل قشقایی نامید. دین و مذهب او همانند طوایف شش گانه قشقایی شیعه اثنی عشری است .
علی رغم اشاره صریح مأذون بر تعدد زوجات در دیوان تنها یک بار ازدواج کرده . از این همسر دارای دو فرزند ، یک پسر و یک دختر ، که پسر وی (احمد) گویا در جوانی کشته می شود و نام دختر وی جواهر سلطان که با سواد بوده وخطی خوش داشته است و با یکی از بزرگان شیخ هابیلی به نام میرزا عبدالله ازدواج می کند که نوادگان وی هم اکنون در استان فارس و اصفهان سکونت دارند .
مأذون همانند آبا و اجداد خود در دستگاه سران قشقایی به عنوان مکتبدار و شاهنامه خوان انجام وظیفه می کرده است وی شاعری آزاده است ، زمانی که دستگاه بزرگان را موافق طبع خود نمی بیند بی درنگ آنان را ترک می کند و بدون تملق و چابلوسی به دستگاه سران دیگر –که شاید اهمیتشان نیز کمتر است –می پیوندد؛ از سوی دیگر ایلخان و بزرگان ایل که بیشتر سرگرم رتق و فتق امور ایل بودند و فرصتی و شاید امکانات لازم و در خوری برای تشویق و بزرگداشت شاعر فراهم نکرد و به همی خاطر روح نا آرام مأذون مکدر می شود و با یرودن هجویه ای علیه ایلخانان جبهه می گیرد و درصدد مبارزه با آنان بر می آید. مطلع ابیات زیر نمونه ای از هجویه های مأذون است که پیرامون محمد قلی خان ایلخانی سروده است :
ظلمو نان دستگاهی قوران بی خبر یقلر بو دستگاه نا تمام بیرگؤن
عاقبت وئرر تخم مکافات ثمر چکلر ظالمنان انتقام بیر گؤن
ترجمه :«(ایلخانی !)دستگاه خود را بی خبر و با ظلم بنا نهادی ولی روزی این دستگاه ، تمام برچیده خواهد شد عاقبت تخم کافات ثمر خواهد داد و روزی از ظالمان انتقام خواهد شد .»
ناگفته نماند که مأذون به حضور ظل سلطان،حاکم اصفهان، میرسد و با بدیهه سرایی پیرامون اسبان وی به دریافت جایزه و تخلص مأذون نائل می گردد. ممدوحین مأذون، سلطان محمد خان، داراب خان، سهراب خان، اللهیار خان و بهادر خان بوده است و افرا سست عنصری نظیر محمد قلی خان ایلخانی، علی قلی خان، نصرالله خان ، قباد خان، قلی خان و برخی از کلانتران مانند همت علی کیخا دره شوری و فضل علی بک قراچه ای مورد هجوم مأذون قرار گرفته اند و اگر زندگی این هجو شدگان را بررسی کنیم ، می بینیم که ضعفی در مسئولیت امور ایلی داشته اند و این گونه بهانه به دست مأذون داده که شجاعانه به آنها بتازد؛
این شاعر گاهی چون خاقانی از قدر ناشناسی مردم گله می کند :
ترجمه :«نمی دانم سرانجام کجا خواهد رسید آن مست چشم (خمار چشم ) به خاطرم رسید .»
و زمانی همچون سعدی بر عمر تلف کرده خود تأسف می خورد .
عمر و می صرف ائددیم ضایع اوتوردوم یالان وعده دیلدن دیله دوشوبدور
ترجمه :«عمر خود را صرف کردم و ضایع نشستم زیرا وعده دروغین از زبانی به زبان دیگر خواهد رسید.»
این شاعر بارها در دیوان خود را عاشق عارف می نامد:
« عاشق عارفم رند و تند مزاج»
گاهی از عرفان می گوید و زمانی نیز از عشق زمینی سخن به میان می آورد. گاه با زبان ترکی هنر نمایی میکند و گاه حرفش را با تیغ برنده و طبع گهرزای فارسی بیان می کند:
ز ترکی باراستی مجلسی بکش تیغ برنده فارسی
اشعار وی با موضوعات مختلف و رنگارنگ همراه است این شاعر از صدای بلبل و از گلهای رنگارنگ سخن می گوید و چون هنر مندی خلاق هر لحظه ما را با دنیای دیگر و زیبای دیگر ی آشنا می کند و مقتضای حال و مقام همه را به تفکر وا میدارد و زمانی از گذشت روزگار می گوید و به ما پند و عبرت می آموزد و گاهی از مرگ افراد و شهامتشان می گوید. و ما را به شجاعت وا می خواند و حتما فقر نیز به عنوان یک عنصر قوی همیشه و همه جا در شعر او حضور دارد.
هئچ میرزا گورمه دیگ پولی اولمایا آت و قطر، کنیز _ قولی اولمایا
ترجمه :«میرزای بدون پول و اسب و قاطر و کنیز و غلام ندیده بودیم.
آرامگاه ماذون در شیراز بقعه ی شاهزاده منصور است که بعد از چندین سال مخفی بودن در دل خاک پیدا شده و هم اکنون مشغول مرمت آن هستند.
متن بالا از وبلاگ ادب و اندیشه(گروه زبان و ادبیات فارسی متوسطه ی سمیرم) انتخاب شده و چکیده ای از پایانامه آقای ابولفضل جعفری میباشد.. البته مطلب اصلی دارای غلط های املایی زیادی بود که در اینجا تصحیح شده اند. در مجمع مطلب مستند و جالبی بود و من شخصا تاکنون چنین مطلبی با این سطح در مور ماذون ندیده بودم البته امیدوارم اطلاعاتی که ارائه کرده اند هم درست باشد. ای کاش همه ی این پایانامه در اینترنت قرار میگرفت. موضوعی که من هنوز هم متوجه نشده ام اینست که اشعار ترکی ماذون چه ربطی به رشته ی ادبیات و زبان فارسی دارد( زیرا هرچند ماذون به سه زبان ترکی، فارسی و عربی شعر سروده اما شهرت وی به خاطر اشعار ترکی اس
«قوجا کیشی»
نَه باش دا توکی، نَه آغز دا دیشی نَه یاز دور یازی، نه قیش دیر قیشی
گونلَری سایدوگ اولوب دور ایشی گونی یامان دور، بو قوجا کیشی
نَه بیر یِمَه لی دیشلَری بابی نَه بیر کَس ایــدَر ســــوال جوابی
نَه قاپودا بیر باقلالی یابی اَمــان اَمــان دور، بو قوجا کیشی
" میرزا مأذون" به سه زبان عالم اسلامى تركى و فارسى و عربى شعر سروده است و دیوان قابل توجهى دارد كه نسخه خطى آن در سال 1301 استنساخ شده و اكنون در دست است. بهره اى از این دیوان را مرحوم شهبازى در سال 1367 (حدود 200 صفحه) در مجموعه "قشقایى شعرى" گنجانده است. میرزا مأذون هم در انواع و اوزان شعر كلاسیك تركى طبع آزمایى كرده و قصاید و غزلیات و ترجیعات و رباعیات لطیفى سروده است و هم در انواع شعر عاشیقى٫ تركتازىها كرده است. در هر دو گونه شعر میرزا مأذون٫ منبع اصلى اخذ قوت و الهام وى قرآن كریم و احادیث نبوى است و تسلط استادانه و ماهرانه وى به سرچشمه هاى عرفان اسلامى سبب شده است كه در این اشعار تلمیحات بسیار زیبا و استادانه اى به كار گیرد كه بویژه در تحمیدیه ها و نعتها و مناقب سروده هایش فراوان به چشم مىخورد:
یا على! یاعلى! شاه-ى لو كشف موبارك تاجینا تبارك الله وصى-یى موصطفا٫ سیرر-ى من عرف حققه عین الیقین٫ كوفره ایشتیباه
در ویکی تریبون، مطالب و لینک هایی را که دوست دارید، در این صفحه از سایت یا وبلاگ به اشتراک بگذارید تا سایت ویکی پی جی "تریبون" شما در فضای مجازی باشد:
http://share.wikipg.com
به وبلاگ من خوش آمدید
فرهاد میرزایی از طایفه شش بلوکی تیره هیبت لو که دوران تحصیلات ابتدایی را در عشایر ودوره تحصیلات متوسطه رادر هنرستان عشایری در آب باریک گذرانده ودرسال 63در تربیت معلم ودرسال 71 کارشناسی گرفتم چون علاقه شدیدی به ایل دارم سعی نمودم مطالبی گرد اوری نمایم/
نظر دهید
بینهایت خوشحال اولام